کد مطلب:189207 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:206

استخدام نشو
از این كه كار و كسب مناسبی نداشتم كلافه بودم، برای گذران زندگی دست به هر كاری می زدم كه گاهی اوقات برای خودم نیز سخت بود، اما زن و بچه غذا و لباس می خواستند، آنها تحمل سختی و گرسنگی را نداشتند آن روز كلافه تر از همیشه، از كوچه ای كه منزل امام در آن جا بود می گذشتم، با خود گفتم بهتر است نزد امام بروم تا مرا راهنمایی كند، با این نیت در زدم. خدمتكار در را باز كرد. سلام كردم.

- علیكم السلام، بفرمائید.

-امام در منزل است؟

- آری.

- تنهاست، یا كسی در نزد اوست؟

- فقط ابو بصیر است.

- همان پیرمرد نابینا؟

- آری، بفرمایید داخل.



[ صفحه 41]



دوست داشتم به تنهایی خدمت امام باقر علیه السلام می رسیدم و حرف های دلم را می زدم، اما كمی این پا و آن پا كردم و سرانجام دل به دریا زدم و گفتم «هر چه باداباد» و داخل رفتم.

بعد از سلام و احوال پرسی با امام و ابوبصیر مدتی سكوت كردم و در موقعیتی مناسب پرسیدم:ای آقای من، نظر شما درباره ی این كه وارد دستگاه حكومتی [1] بشوم چیست.

- به صلاحت نیست و حتی جایز نیست، حال بگو ببینم چه شده.

- گاه گاهی به سرزمین شام می روم و به دربار ابراهیم بن ولید رفت و آمد می كنم.

- ببین عبدالغفار، رفت و آمد تو به دربار سه اثر بد دارد؛ محبت و دوستی دنیا در دلت راه پیدا می كند، به یاد مرگ نمی افتی و آن را فراموش می كنی و از آنچه كه خدا قسمتت كرده، ناراضی و ناشكر می شوی.

-ای فرزند رسول خدا، من زن و بچه دارم، هدفم از آن جا رفتن كمك به دستگاه ظالم حكومت نیست، بلكه برای تجارت و كسب درآمد است

- كه البته همیشه هشتم گرو نه ام است - این هم جایز نیست؟!

- بنده ی خدا، من نمی خواهم كه تو را به ترك دنیا دعوت كنم، امام می خواهم كه تا حد امكان مرتكب گناه نشوی؛ ترك دنیا فضیلت است، اما ترك گناه، واجب؛ شرایط تو طوری است كه به انجام واجبات بیشتر نیاز داری تا كسب فضایل، روزی ات هم خواهد رسید، نگران نباش.

من كه از سخن به جای امام روشن شده بودم گفتم: پدر و مادرم فدای تو



[ صفحه 42]



باد، اگر شما نبودید علم و دانش صحیح را از چه كسی یاد می گرفتیم.

ابوبصیر كه ساكت بود و فقط به حرف ما گوش می داد پرسید:ای امام بزرگوار، بعضی از اشخاص كه در دستگاه حكومتی كار می كنند آدم های بدی نیستند، اشتغال آنها جایز نیست؟

امام باقر علیه السلام لحظه ای سكوت كرد و سپس فرمود: هرگز به استخدام آنها در نیایید و برایشان كار نكنید، حتی به اندازه ی یك بار فروبردن قلم در مركب، زیرا هیچ كس به خدمت آنان در نمی آید و از مزایای مادیشان بهره ای نمی گیرد، مگر این كه به همان اندازه به دین و ایمانش لطمه زده می شود.

ابوبصیر و من از امام خداحافظی كردیم و از منزل او خارج شدیم ابوبصیر به من گفت: برادرم، نگران نباش، تو صحیح و سالمی و می توانی كار كنی، اگر مثل من نابینا بودی چه می كردی.

او راست می گفت، اگر مثل او از نعمت دیدن محروم بودم چه می كردم. [2] .


[1] منظور دستگاه حكومتي ظالم آن دوره مي باشد.

[2] بحارالأنوار، ج 75، ص 377.